English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (499 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I sat down with no fuss or bother . U برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
in p of my statement U برای اثبات گفته خودم
I'm doing it on my own account, not for anyone else. U این را من فقط بابت خودم میکنم و نه برای کسی دیگر.
i sat down to recover U نشستم زمین که حالم جا بیاید
i took her to wife U او را به زنی گرفتم
i followed his track U ردپایش را گرفتم
i made up my mind to U تصمیم گرفتم که ...
I have made an appointment with my dentist . U از دندانسازی وقت گرفتم
roger U مفهوم شد پیام را گرفتم
i took him up short U بی مقدمه جلو او را گرفتم
i learnt my lesson U درسم را یاد گرفتم
i made up my mind to go U نصمیم گرفتم که بروم
prettify U قشنگ
goodly U قشنگ
prettiest U قشنگ
namby pamby U قشنگ
smatt U قشنگ
spruces U قشنگ
spruce U قشنگ
sprucy U قشنگ
beauteous U قشنگ
pretty U قشنگ
beautiful U قشنگ
namby-pamby U قشنگ
nice looking U قشنگ
cheesy U قشنگ
goodlooking U قشنگ
prettier U قشنگ
i stay U در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
cherub U بچه قشنگ
cherubim U بچه قشنگ
adorn قشنگ کردن
beautified U قشنگ شدن
beautifier U قشنگ کننده
beautifies U قشنگ شدن
sprucely U بطور قشنگ
beautify U قشنگ شدن
cherubs U بچه قشنگ
prettily U بطور قشنگ
beautifying U قشنگ شدن
smarten U قشنگ کردن
i was taught by him U من در نزد وی تعلیم گرفتم او مرا تعلیم داد
owns U خودم
own U خودم
number one U خودم
myself U من خودم
owned U خودم
myself U خودم
owning U خودم
lido U میعادگاه قشنگ ساحلی
pert U غنچه دار قشنگ
to take f. U قشنگ حرف زدن
gimcrack U چیز قشنگ و کم بها
Beautiful music ( weather ) . U موسیقی ( هوای ) قشنگ
gimcrack U قشنگ و بی مصرف عروسک
gewgaw U چیز قشنگ بی مصرف
I didnt mince my words . I put it very well . U قشنگ حرفم رازدم
whigmaleery U چیز قشنگ وارزان
nattily U بطور اراسته و قشنگ
whigmaleerie U چیز قشنگ وارزان
gew gaw U اشیاء قشنگ بی مصرف
gewgaws U چیز قشنگ بی مصرف
lidos U میعادگاه قشنگ ساحلی
for my parts U از سهم خودم
for my part U از سهم خودم
on my own account U بابت خودم
on my own account U بحساب خودم
pon my life U بجان خودم
onmy own responsibility U به مسئولیت خودم
with my proper eyes U با چشم خودم
siree U اقای خودم
myself U شخص خودم
prettier U بطور دلپذیر قشنگ کردن
she was prettily dressed U جامه قشنگ پوشیده بود
pretty pretties U چیزهای قشنگ و نادان فریب
gimceackery U چیزهای قشنگ وبی مصرف
adorns U قشنگ کردن ارایش دادن
pretty U بطور دلپذیر قشنگ کردن
eros U بچه قشنگ غرائزشهوانی انسانی
prettiest U بطور دلپذیر قشنگ کردن
prettify U بطور دلپذیر قشنگ کردن
own U شخصی مال خودم
With my own capital . U با سرمایه شخصی خودم
i may thank myself U گناه از خودم است
i saw it my self U من خودم انرا دیدم
imyself saw it U من خودم انرا دیدم
owned U شخصی مال خودم
sirree U اقاجان اقای خودم
owning U شخصی مال خودم
it is my own U مال خودم است
I cant help it. It is beyond my control. U دست خودم نیست
owns U شخصی مال خودم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
I can manage that. <idiom> U خودم از پسش برمی آیم.
I saw it for myself . I was an eye –witness U خودم شاهد قضیه بودم
I wI'll get there somehow. U یکجوری خودم را آنجا می رسانم
What a mes I made of my life . U دیدی چه بروز خودم آوردم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
on your own U خودم تنهایی [کاری را کردن]
She is photogenic. U خوش عکس است (عکسش قشنگ می افتد )
This car wI'll do beautifully . U این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I'd like to have a place of my own [to call my own] . U من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
I can manage, thank you. U خودم از پسش برمی آیم، متشکرم.
I should bring you round to my way of thinking . U باید تو راهم با خودم همفکر کنم
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I know best where my interests lie. U صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
I wI'll do that all by myself. U من خودم بتنهایی آنرا انجام خواهم داد
I wI'll do it on my own responsibility . U به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
I wI'll try to catch up. U سعی می کنم خودم را برسانم ( جبران عقب افتادگه )
This house is my own . U این خانه مال خودم است ( اجاره یی نیست )
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
She speaks French as if it were her mother tongue . She speaks Frinch like a native . U فرانسه را آنقدر قشنگ صحبت می کند گویی زبان مادریش است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft U بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
namby-pamby U بی مغز سخن بی مغز و بی بیمزه نوشتههای قشنگ و بیمزه
namby pamby U بی مغز سخن بی مغز و بی بیمزه نوشتههای قشنگ و بیمزه
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
infra red link U روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
IrDA U روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
narrative U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
c U استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recalled U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalls U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recall U برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
narratives U یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
Ackerman's function U تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
revenue tax U مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
permanent U آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
bins U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
no show U مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
teacloth U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
bin U محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
teacloths U رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
iil U دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
HTTP U دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
FDDI U اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
grammars U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
opens U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
open U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
grammar U امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cat U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
redundancy U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
opened U سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
cold thrust U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
cold test U ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
gather shot U ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
redundancies U بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
precision U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
VidCap U برنامه کاربردی در ویدیوی ماکروسافت برای سیستم ویندوز برای نگهداری یک رشته ویدیویی
Kaleida Labs U شرکت فروش واسط بین Apple و IBM برای تولید از برای نوشتاری چندرسانهای
beta range U حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
straight line coding U برنامه نوشته شده برای جلوگیری از استفاده حلقه و انشعاب برای اجرای سریع تر
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
wiring U ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
executive information system U نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
people who live in glass houses should not throw stones <idiom> U هرچه را برای خود میپسندی برای دیگران هم ب"سند
labor of love <idiom> U انجام کار برای خشنودی شخص نه برای پول
compiler U اسمبلر یا کامپایلری که یک برنامه را برای یک کامپیوتر کامپایل و در همان زمان برای دیگری اجرا میکند
writes U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
write U حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
cues U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
hybrid circuit U ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
phoneme U برای بررسی صدای ورودی برای تشخیص کلمات یا تولید صحبت با تکرار چندین صدا
multiple U استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
cue U پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com